دَســت ها تا هست ؛ جُرمَت خواب ِ من
دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ق.ظ
- ۹۴/۰۴/۰۱
خوش به حالش که تو را دیده است
امان از چشمک جادوی چشمانت ...
زنده باد بال خدا
که فرو می افتد
و درست روی شانۀ من می نشیند ،
زنده باد !
زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می چرخاند ، پیدایت می کند
و تلالو اولش را برای تو پست می کند ،
زنده باد !
زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ
فقط برای تو شعر جذب می کند ،
زنده باد !
عزیز دلم .. مینای نیلگون من
زنده باد سنگ های خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس می گیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا می فرستند.
زنده باد عشقِ تو محبوبم
زنده باد!
که خیالم را آن قدر دور می برد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند ..
آی زندگی ! دیدی چه سرت آوردیم ؟ ...
{ مصطفی مستور }
ممنونم از شما
پاک شاعر شدی رفت پی کارش
خیلی خوب بود مینایی خیلی
لذت بردم
افرین بر تو شاعر جوان