ای همدم روزگار چونی بی من؟
امضاء ......
" نسرین "
- ۹۴/۰۳/۰۱
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس غمگسار چونی بی من
من با رخ چون خزان زردم بیتو
تو با رخ چون بهار چونی بی من
****
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس غمگسار چونی بی من
من با رخ چون خزان زردم بیتو
تو با رخ چون بهار چونی بی من
****
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
باز آمد و رخت خوبش بنهاد وبرفت
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس غمگسار چونی بی من
من با رخ چون خزان زردم بیتو
تو با رخ چون بهار چونی بی من
****
ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سر من مایه سودا همه تو
هرچند به روزگار در مینگرم
هر چند به روزگار در مینگرم
امرزو همه تویی امروز همه تویی و فردا همه فردا همه تو
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس غمگسار چونی بی من
من با رخ چون خزان زردم بیتو
تو با رخ چون بهار چونی بی من ...
********************
در پناه خدا باشید
سلام
چقدر زیبا نوتشتی احسن
اما تو نهایت قدرت خداوندی هستی عطر دلنشین بودنی و هزاران هزار زیبایی درتو به تصویر کشیده شده است اگر چشمی تو را نمی بیند بی شک از درک قدرت الهی درمانده است
.....................................
داشتم فکر می کردم چه گونه دلهره ها را به خط کشیده ای ، این طور منظم ردیف شده اند پُشت ِ سر ُ هم ؛ چه قدر شبیه ِ حرف هایت شُدی
کسی این چنین شبیه ِ حرف هایش! چه فرشته ای می تواند باشد
می تواند شبیه یک اهنگی باشد با ریتمی ملایم
شبیه نقطه چینی که سراسر نقطه دارد
و شبیه ِ کتابی که سطرهایش خواندنی ست .
زیبا نوشته ای نسرین جان /