خانه ای کنار ابرها

مرا اگر بر در بهشت بیارند اول در نگرم که / او در آن جا هست . اگر نباشد گویم او کو‌؟

خانه ای کنار ابرها

مرا اگر بر در بهشت بیارند اول در نگرم که / او در آن جا هست . اگر نباشد گویم او کو‌؟

خانه ای کنار ابرها

عادت کردم به تو .....

از آن عادت هایی که

با شیر ِ مادر در وجود انسان

جا خوش می کند

و فقط با جان به در می شود........


مغز مداد ؛ دل گراف دارد ؛ مرگ می چیند

و زندگی می کند آرام .

از 29 اردیبهشت تا 8 خرداد ماه ؛ مغز مداد را

دوست ِ دیگری نیز همراهی می کرد

با امضاء نسرین ......

که الان در خانه ی خودش دارد قلم می زند

http://zemzemehayetanhaye.blog.ir
بخوانیدش

آخرین نظرات




من بودم و در باغ صدایی که چه خاموش

دل بود و لبِ باد سپردش همه گان را به فراموش

من بودم و سیبی که به غلتانه ی دستت

آورد سپردش همه ی حافظه ام را به تن و دوش

یک من بُدم و سیبکِ غلتانده ی دستت

یک تو ، تهِ باغی که بِِِــبُرْدْ عقلِ من از هوشْ .

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۷
  • مغــــز مداد



دوستت دارم در چهار بخش امّــا یک عُمر " مرتّب" می شود .

یک دوستت دارم هایی هست که با نگاهی مخملین آغاز می شود

و بر حریرِ اندیشه ی همان یک " منِ‌بزرگ " سبزتر می گرددْ.

بارور می شود و مُدام اوج می گیرد و آخرش عادتی آبی شکل می گیرد

منتهایِ مراتبْ اگر سبز نشد حاصلی ندارد و هیچانه ای بیش نیستْ .

مراقب باشیم کلاممان را با دوستت دارم هایِ بیجا تزئین نکنیم .

زیادی مراقب باشیم .

هدیه ی قشنگی بود از طرفِ زمزمه هایِ تنهائی ؛ رفیقِ دوست داشتنیِ من

بیشتر از این بلد نبودم ؛ لاجرم همین چند خط و سه نقطه چین ...

بخوانید چند کلمه ای از دوستت دارم هایِ‌ زمزمه را .


  • مغــــز مداد



مــی کِشـــی ، دل را به چــالِـــشْ


می کُــــــنی غَــم را شُــــمارشْ


خطّ لبخندمْ شلـــــوغ است


گریه کمترْ نازنــــیـنَمْ .



  • مغــــز مداد



وقتی تو نیستی
دنیا موم
امان از وقتی که ....
من هم نیستم
دنیا عسل
ما موم و عسل هایِ این دنیاییم
خدا گل است.

  • مغــــز مداد


آدم زمانی صرف می شود که غذا باشد


زمانی ریخته می شود که برگ باشد


زمانی فهمیده می شود که آدم باشد.


  • مغــــز مداد

ما همه جا با هم خاطِره داشتیم؛الّا زیر ِ یک سقفْ ... سه نقطه چیــــن


  • موافقین ۳ مخالفین ۱
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۰
  • مغــــز مداد


در پی ِخوانِشِ چشمان ِ‌همیشه عَسَـلَت

رازِقی ام

عَطـــــر ِ‌چشمان ِ تو را مَـــن بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

گاه؛آن ســـــایه ی گــــرم ِ غَزَلَــــت را

یاسَم

آن کبودانه ی احساس ِ تو را کَم بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

به تبسّمْ؛ به انار؛ به هَمان سـیب ِ درون

میـــنایَم

مـــــرگ ِ لبخــــند ِ‌تو بَر لَـــــبْ بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

گُــــــــل به اندامِ قشنگــــــــــــــــــــت

سُرخَم

سُرخـــی ِ جـــــان ِ تو را من بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

وَ مُــــکـــــرّر قَلَمــــــــــــــــم می لَغْزَد

خوش بَلَدَمْ

که تماما" صَنَمی

منْ بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!



  • مغــــز مداد



آن چُنان ؛ شادان به دَستَـــم آرَمیدی

کَز هُـــجوم ِ خامُــش‌ِ مَه ؛ چَشم ها را بَسته دیدی


قاصِدک آمد کِنارت یادِبــانی جا به جا کرد

فال ِ خوش زد بر دلت ؛ اندوه ها را بَسته دیدی


نازنینا چِشمَکَت ؛ جادوی ِ چشمان ِ سیاهم

تا نگاهی ؛ تا نگاری؛ جُمله عالم ؛ مَن بِــدیـــدی 



  • مغــــز مداد



شادی ات می کوشـــَم و غم کامی ات می پوشــــَم

و

انتِهای ِ شَب کَمــــی از خنده ات می نوشــــَم

و

سیب ِ کال ِ هر دو چشمت را نَمی می بویـــَم

و

زندگانی را ز ِ تو می جویـــــَم و می سازَم

و

می نازَم

و

دل به دل با کفش ها می پویــــَم

و

دست ها را سوی حق می گیـــرم

و

شُکر ِ حق گویان کَماکان زیر ِ لب می گویــــَم

و

اشک را با یک سبد دل واپسی می گـــِریــَم

و

شانه هایت را کدامین سو 

کدامین رو

کدامین باغ

!

!

!



  • مغــــز مداد


هوالمحبوب

میدونین حرف زدن راجع به چیزهای دوست داشتنی همیشه سخته مخصوصا راجع به کتابها و شخصیت های داستانی.تحلیل کردن همیشه سخته حداقل برای من.اینکه کسی ازم بپرسه بهترین کتابی که خوندی چی بوده منو همیشه ناراحت میکنه.همیشه یه جوابی پیدا میکنم و میگم ولی واقعا کتابها در کنار هم باعث رشد و تعالی جامعه و انسان میشن هیچ کتابی نیست که نتونی ازش چیزی بیاموزی.حداقلش اینه که از یه کتاب مزخرف یاد میگیری که نباید به همه چیز اعتماد کرد!
کنسرو غول یه آغاز گره به نظر من یه شروع کننده ی خوب که داره راه رو هموار میکنه برای ساخته شدن دنیای خیالی کودکانه.برای پرداختن به داستان های تخیلی چیزی که دنیای نوجوانان و کودکان ما به شدت بهش نیازمندند.چیزی که باعث میشه اونها رو از تسخیر داستانهای غربی خارج کنیم و همه ی اون چیزی رو که دنبالش هستند توی فرهنگ خودمون توی قالب های ایرانی بهشون عرضه کنیم.
خلق شخصیتی مثل توکا که با تمام ناتوانی هاش دوست داشتنی از آب دراومده و در نهایت تبدیل میشه به یه مخ ریاضی واقعا ستودنیه.
توکا شخصیت جالبی داره ویژگی هایی داره که اون رو از سایر بچه ها متمایز میکنه.چیزهایی داره که همه ی  ما با بخشی از اون در زندگی مون مواجه بودیم. ترسهامون، علایق مون، باورهامون همه و همه در بخش هایی از این کتاب نمود پیدا کرده.
در بخش پر رنگ کتاب به مادر توکا پرداخته شده که زنی افسرده است و چندان توجهی به توکا نداره مدام داره سریال های ماهواره ای رو تماشا میکنه و غصه ی چیزهای باارزش از دست رفته رو میخوره. رابطه ی توکا و مادرش یه رابطه ی بیماره که در شکل گیری شخصیت توکا هم بسیار موثره. توکا عاشق غذاهای خانگیه ولی اونها همیشه کنسرو میخورن، توکا دوست داره با مادرش حرف بزنه ولی اون حوصله ی حرفهای توکا رو نداره، توکا میخواد که مادرش باور کنه اون یه غول زرد دوست داشتنی داره که از یه قوطی کنسور درش آورده ولی مادره توجهی بهش نداره. رفتن پیش دکتر روان شناس که توکا اسمش رو گذاشته «دکتر اوووووم» تا حدودی موثره ولی نمیتونه همه ی مشکلات رو حل کنه.
رویای همه ی بچه هایی به سن توکا داشتن یه نیروی برتر یه حامیه که بتونه توی کارهای خارق العاده بهشون کمک کنه. همه ی بچه ها دوست دارند که مورد توجه معلم ها و دوستانشون باشن و همه بهشون افتخار کنن.گنجاندن این چیزها در قالب یک رمان میتونه انگیزه ی لازم برای دنبال کردن کتاب رو بهمون بده.
واکاوی و روانشناسی برخی از معضلات خانواده های امروزی در بستر این رمان اتفاق می افته و به شکلی خوب و قابل تامل بهش پرداخته میشه. توکا همه ی ویژگی های یه قهرمان رو شاید نداشته باشه ولی چیزی از آب دراومده که میشه دوستش داشت و به دنیای خاص کودکانه اش علاقه نشون داد. دنیایی که با همه ی کمبود ها ذهن خلاقی درش پرورش پیدا کرده است.
طراحی جلد بی نظیری برای این کتاب انجام شده و توکایی در اون تصویر کشیده شده که دقیقا شکل ذهنیت خواننده است لاغر مردی و متفکر با یه عینک بزرگ بامزه! کتاب رو نشر افق منتشر کرده و قیمتش 9 هزار تومنه. بخوانید و لذت ببرید.

امضاء ........

نسرین

مغز مداد : روز ؛ کتاب ِ آفتاب است و شب کتاب ِ ماه .

  • مغــــز مداد