خانه ای کنار ابرها

مرا اگر بر در بهشت بیارند اول در نگرم که / او در آن جا هست . اگر نباشد گویم او کو‌؟

خانه ای کنار ابرها

مرا اگر بر در بهشت بیارند اول در نگرم که / او در آن جا هست . اگر نباشد گویم او کو‌؟

خانه ای کنار ابرها

عادت کردم به تو .....

از آن عادت هایی که

با شیر ِ مادر در وجود انسان

جا خوش می کند

و فقط با جان به در می شود........


مغز مداد ؛ دل گراف دارد ؛ مرگ می چیند

و زندگی می کند آرام .

از 29 اردیبهشت تا 8 خرداد ماه ؛ مغز مداد را

دوست ِ دیگری نیز همراهی می کرد

با امضاء نسرین ......

که الان در خانه ی خودش دارد قلم می زند

http://zemzemehayetanhaye.blog.ir
بخوانیدش

آخرین نظرات

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است



بغض پشت بغض بود دیروز چشم هایم به در که نه به گوشی تلفن خشک شده بود مث همه ی اردیبهشت های زندگی ام مثل همه ی زاد روزهایم که شماره میکنم دوست دارانم را کسانی را که بودنم برایشان ارزشمند است و یادآوری تولدم برایشان احساس وظیفه نیست بلکه عشق است.

امسال از خاطر خیلی ها رفته بودم امسال خیلی غم داشتم  اما به لطف و یمن حضور معدود کسانی هنوز هم لبخند میزنم به زندگی حتی اگر شب تولدم یک دل سیر گریه کرده باشم حتی اگر دلم شکسته باشد از نبودن های کسی  حتی اگر نتوانسته باشم مثل همه ی 27 سال تمام ها، خانومانه رفتار کنم و موقع گرفتن هدیه ی خواهرانم زده باشم زیر گریه.

آخر این چشم های لعنتی چه به روزشان آمده است غدد اشک ریزم فوران کردند جوشیدند علم قیام برداشته بودند یکی یکی دوتا دوتا سر میخورند و از معبر چشم هایم عبور میکردند و شوری شان مهمان لبهایم میشد.

سخت و کش دار بود دیشب. تمام دیشب چشم هایم به خون نشسته بودند. اما من خوشحالم امروز که اینجا نشسته ام خوشحالم که یک سد محکم و سترگ شکسته شد و من فاتحانه از دروازه های غمی گذشتم که دو سال تمام بر قلبم سنگینی میکرد باختن همیشه هم آسان نیست همیشه هم غم انگیز نیست بعضی باخت ها برای بزرگ کردن روحت نیازند بگذار روحت صیقل بخورد در تلاطم موج های غم تا سبک تر شوی تا گام هایت استوار تر شود در مسیر سبز زندگی بگذار دل یکی کنی تا سایه ی نبودن های کسی سایه ی دیگران را از زندگی ات کوتاه نکند سایه ی سنگین حضورش را بر دوشش بگذار و رهایش کن بگذار سیاهی های نبودن هایش وبال گردنش شود بگذار غم های زندگی را تنها بخورد تا بفهمد عشق بازی عرصه ی سیمرغ است نه گنجشک دلان بزدل
نفس بکش و ببال برای داشتن کسانی که تو را با غم تو را با اشک تو را با خنده دوست میدارند و برای دوست داشتنشان بهایی سنگین میپردازند.«برای حضورتان ممنونم.»

باربط نوشت 1 : متن بالایی را نسرین نگاشته ؛ من که قلمم این قدر گیرا نیست

باربط نوشت 2 : این خانه قشنگ است ولی تنها خانه ی من نیست ؛ خانه ی من و نسرین

باربط نوشت 3 : بلاگفا را این روزها نداریم ؛ گر چه ناخوش آیند است نبودنش اما نسرین را کنارم خواهم داشت

 با ربط نوشت 4 :میلادت مبارک  نسرین جان ؛ خوش آمدی به دنیا ؛ جان ِ دل


  • مغــــز مداد



اول ... یک جمله بگویم!راستش گاهی از شدت علاقه به زندگی

حتی سنگ ها را هم می بوسم،کلمه ها را ،کتاب ها را، آدم ها را ...!

دارم دیوانه می شوم از حلول، از میل حلول در هر چه هست

در هر چه نیست،در هر چه که هر چه....چه ...!

و هی فکر می کنم ، مخصوصا به تو فکر می کنم ،آنقدر فکر می کنم

که یادم می رود به چه فکر می کنم.

به تو فکر می کنم؛مثل مومنی که به ایمانِ باد و به تکلیف بید

به تو فکر می کنم مثل مسافر به راه؛مثل علف به ابر مثل شکوفه به صبح وُ  مثل واژه به شعر .

به تو فکر می کنم؛مثل خسته به خواب و نرگس به اُردیبهِشـــــت

به تو فکر می کنم ؛مثل کوچه به روز ،مثل نوشتن به نی 

مثل خدا به کافر خویش و مثل زندان به زندگی.
به تو فکر می کنم مثل برهنگی به لمس وُ تن به شست و شو .

به تو فکر می کنم مثل نقطه به خط مثل حروف الفباء به عین، مثل حروف الفباء به شین

مثل حروف الفباء به قاف .

همین !

هر چه گفتم؛انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرف ِ آخر بود .

حالا باید بخوابم

فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد

مثل دریا به ادامه ی خویش .

سید علی صالحی

 

" زمینی شدنت مبارک ماه ِ اردیبهشتی ِ من، نسرین ِ خوب "



  • مغــــز مداد