خانه ای کنار ابرها

مرا اگر بر در بهشت بیارند اول در نگرم که / او در آن جا هست . اگر نباشد گویم او کو‌؟

خانه ای کنار ابرها

مرا اگر بر در بهشت بیارند اول در نگرم که / او در آن جا هست . اگر نباشد گویم او کو‌؟

خانه ای کنار ابرها

عادت کردم به تو .....

از آن عادت هایی که

با شیر ِ مادر در وجود انسان

جا خوش می کند

و فقط با جان به در می شود........


مغز مداد ؛ دل گراف دارد ؛ مرگ می چیند

و زندگی می کند آرام .

از 29 اردیبهشت تا 8 خرداد ماه ؛ مغز مداد را

دوست ِ دیگری نیز همراهی می کرد

با امضاء نسرین ......

که الان در خانه ی خودش دارد قلم می زند

http://zemzemehayetanhaye.blog.ir
بخوانیدش

آخرین نظرات

برخی ِ تو گــردم نازَنــــیـنَم بی زَمــــان

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ق.ظ


در پی ِخوانِشِ چشمان ِ‌همیشه عَسَـلَت

رازِقی ام

عَطـــــر ِ‌چشمان ِ تو را مَـــن بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

گاه؛آن ســـــایه ی گــــرم ِ غَزَلَــــت را

یاسَم

آن کبودانه ی احساس ِ تو را کَم بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

به تبسّمْ؛ به انار؛ به هَمان سـیب ِ درون

میـــنایَم

مـــــرگ ِ لبخــــند ِ‌تو بَر لَـــــبْ بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

گُــــــــل به اندامِ قشنگــــــــــــــــــــت

سُرخَم

سُرخـــی ِ جـــــان ِ تو را من بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!

وَ مُــــکـــــرّر قَلَمــــــــــــــــم می لَغْزَد

خوش بَلَدَمْ

که تماما" صَنَمی

منْ بَلَدَمْ

نابَلَدَمْ!!!!!



  • مغــــز مداد

نظرات  (۱۹)

  • آسیه خوئی (ایلیا)
  • گلستانی بسیار زیبا با کلمات مینایی
    براوووووو
    پاسخ:
    شتاب مکن
    که ابر بر خانه‌ات ببارد
    و عشق
    در تکه‌ای نان گم شود
    هرگز نتوان
    آدمی را به خانه آورد
    آدمی در سقوط کلمات
    سقوط می‌کند ..
    و هنگامی که از زمین برخیزد
    کلمات نارس را
    به عابران تعارف می‌کند
    آدمی را توانایی عشق نیست
    در عشق می‌شکند و می‌میرد ..

    { احمدرضا احمدی }

    ...
    سلام بانو
    از این که می ایید و می خوانید خوش حالم
    گلستان که این جا نیست

    گلستان را در  http://ilia-khoei.blog.ir بیاب .
    تو

    آغاز آخرین هزاره‌ی زمین
    و پایان همه‌ی جنگ‌های جهانی
    بانوی مهر!
    لبخندت
    تابش خورشید
    بر سردترین صبح زمستان است


    تاریخ من
    از جغرافیای تو
    آب می‌خورد.

    عباس معروفی


    پاسخ:
    انسان های خوب همانند گلهای قالی اند
    نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن
    دائمی اند

    خاطره‌ی تو کوچه ی احساس مرا پُر می کند
    و زمان زمزمه ی قلب توست برای من .
    کاش پنجره ات را رو به خیالم باز می کردی
    تا من در نگاهت پرواز کنم.


    شاعر ؟

    پاسخ:
    زیبا بود .ممنونم

    از لیوان ها
    به لیوان شکسته فکر می کنی
    از آدمها
    به کسی که از دست داده ای
    به کسی که به دست نیاورده ای
    همیشه
    چیزی که نیست
    بهتر است.

    خوش آمدید.

    چقدر نابلدانه  ، بلدی می کنی هنرمندانه


    زیبا ودلنشین  :)

    پاسخ:
    .......
    سلام بانو

    ممنون

    اما خوبْ نشده

    هنوز نابَلَدَم .
  • ز هر پنجره نوری..
  • سلام [گل]

    هوای تو به سرم افتاد
    و الا
    پرنده ی قفس کجا وُ
    پرواز
    در آسمان هفتم کجا
    پاسخ:
    سلام و خوش آمدید .

    من که مست شعر شدم...

    برای عزیزانم فرستادم :)

    ممنونم از شما [گـل]

    پاسخ:
    ....
    ممنون از حضورتان

    و اینکه شعر را خواندید


    سلام
    از بس که چرخید بر این کاغذ قلمی
    نوشتم هرچه بود از نابلدی
    تا بگویم که من هم بلدم

    موفق باشید
    پاسخ:
    چه سطرهای ِ زیبایی .......

    لحظه هاتان سرشار از حضورخدا.
  • کتابخانه ن والقلم
  • عطرت آشناست

    راننده محترم

    یانگهدار پیاده شوم

    یامرابدزد
    پاسخ:
    من تو را می دزدم
    ......


  • مجید شفیعی
  • سلام

    قصیده بود و مضمون خوبی داشت با ردیف بلدم نابلدم :)


    اما باز کو قافیه؟

    :(

    منتظرم

    سعی نکن

    شعر بخون

    قافیه ها رو بنویس

    هر وقت به وجد اومدی و بیتی جاری شد

    قافیه هاش رو پیدا کن

    و ببین با وزنی که جوشیده میتونی با اون قافیه حرف دلت رو به شعر بگی یا نه

    اگر نه یه بیت بگو و لبریز شو و سرشار

    و اگر میتونی قافسه های رو بنویس و بعد حرفت رو بریز تو اون وزن و نترس

    مینا منتظرتم

    تو میتونی آهنگ رو تو شعرت به زنجیر بکشی

    پس بکش تا چشمانمان به رقص آید

    :)
    @}------
    پاسخ:
    سلام
    من خوش حالم بابت نقد
    خیلی هم خوش حالم
    نسرین هم امده بود و نقدم کرده بود
    ولی فکر می کنم خصوصی بود
    یا نه !!!
    چرا تایید نکردم
    چرا!

    من اما نقد را همیشه عاشقش بودم و هستم
    همیشه سعی می کنم قافیه سازی داشته باشد شعر ها

    قافیه اش نیست
    کجاست !!!!
    کو!!

    امیدوارم پست های بعدی با شعرهایی با قافیه و با وزن و ...

    خیلی خیلی ممنونم


    سلام
    مهمانی ِ شاعرانه تان را سپاس
    حظ کافی را بردیم.
    باز هم منتظر شاعرانه های بعدیتان هستیم
    طبع و ذوق لطیفتان تحسین برانگیز است.
    پاسخ:
    آخ که این لطف ِ شما ......

    دخترِ کوچه های عین القضات

    .... خوش باشی هر روز ... که همه عُمر .......
  • ز هر پنجره نوری..
  • سلام

    دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد
    افکند سر به زیر و حیا را بهانه کرد
    آمد به بزم و دیده مان تیره روز را
    ننشست رفت و تنگی جا را بهانه کرد
    رفتم به مسجد از پی نظاره رخش
    به رو گرفت دست و دعا را بهانه کرد
    آغشته بود پنجه اش از خون عاشقان
    بستن به دست خویش و حنا را بهانه کرد
    پاسخ:
    از شیخ بهایی پرسیدند:
    ***...***...***...***

    سخت میگذرد،چه باید کرد؟؟
    گفت:خودت که میگویی
    "سخت میگذرد"
    سخت که نمیماند!!
    پس خداروشکر که "میگذرد" "نمیماند".
    دیروزت خوب یا بد "گذشت"
    و امروز روز دیگریست...
    قدری شادی با خود به خانه ببر......
    راه خانه ات را که یاد گرفت....فردا خودش می آید....
    یه جورایی به دلم نشست.مرسی

    پاسخ:
    ممنون ندا جان
    /
    بهارینه تر از همیشه بیا
      تا با نگاه سبزت
      جهان را از انجماد ابدی نجات دهیم....
    پاسخ:
    .........
    سلام

    همان سارای ِ کامنت گذار مداد کوچک !!!!


    ممنون از قدم رنجه تان

    زندگی چه اتفاق غم انگیزی است
    وقتی تنهایی ات سالها از تو 
    بزرگتر باشد
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    پ ن : بعضی از حرفا هست که نمیشه به زبان گفت نمیدونم زبان ما آدمها از گفتنش عاجزه یا گوش بقیه از شنیدنش ناتوان.....

    نابلدانه که نه ماهرانه بود .....
    و عالی
    پاسخ:
    سلام
    خوش آمدید نسیم جان
    خوش حالمان کردی
    دوس دارم در خانه ات باشی و بخوانیمت

    حتما"

    زنده باشی
    چه عکس قشنگیه :)
    پاسخ:
    ...........
    سلام

    خوش آمدید.

    به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است
    بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است

    این غزل های زلالی که ز من می شنوی
    چشمه ی جاری اندوه دلی دریایی است

     چند وقت است که بازیچه ی مردم شده ام
    گرچه بازیچه شدن نیز خودش دنیایی است

    دل به دریا زده ام تا باز آغاز کنم
    ماجرایی که سرانجامش یک رسوایی است

    امشب ای آینه تکلیف مرا روشن کن
    حق به دست دل من؟ عقل؟ و یا زیبایی است؟

    دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین
    به خداوند که معشوقه ی من بالایی است

    این غزل نیز دل تنگ مرا باز نکرد
    روح من تشنه ی یک زمزمه ی نیمایی است

     

    بهروز یاسمی

    پاسخ:
    ﻭ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺷﺐ ﭘﺮ ﺷﺪ
    ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ
    ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺁﻩ ﮐﺸﯿﺪ
    ﺯﻭﺩ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺸﺖ
    ﺍﺑﺮﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﻟﻐﺰﯾﺪ
    ﻭ ﺳﭙﺲ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺮﺩ
    ﮐﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﺍینهمه ﺩﺭﺩ
    ﺩﺭ ﮐﻤﯿﻦ ﺩﻝ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﺧﺮﺩ ؟
    ﺁﺭﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﭼﻮ ﻣﯽ‌ﺭﻓﺖ ﮐﺴﯽ
    ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ
    ﻣﻦ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ
    ﻣﻌﻨﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍ
    ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺯﻧﮕﺸﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ؟
    ﺁﻩ ﺍﯼ ﻭﺍﮊﻩ‌ﯼ ﺷﻮﻡ
    ﺧﻮ ﻧﮑﺮﺩﻩ‌ﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ
    ﻣﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ
    ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ
    ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻢ، ﺁﻩ !


    { هوشنگ ابتهاج }

    باز آمدم به شهر شگفتی که
    آسمان
     چون سقف کهنه بر سر او چکه می کند
    شهری که رودخانه ی آیینه وار او
    تا پاسخی به دشمنی آسمان دهد
    تصویر ابرها
    را صد تکه می کند
    ...
    شهری که نوجوانی من در خزان او
    چون برگ مرده
    یکسره بر باد رفته است
    شهری که نوجوانی او در خیال من
    چون خواب های کودکی از یاد رفته است
    این شهر سالخورد
    مانند من ز بیم ملامتگران خویش
    ویرانه های باطن خود را نهفته است
    ما هر دو کاخ های نگون بخت سلطنت
    آیینه دار مشعل سوزان حادثات
    در بامداد مستی تاریخیم
    در ما ، خیال و خاطره ، آتش گرفته است.

    نادر نادرپور
    پاسخ:
    ممنونم از انتخابی تان
    انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
    بیاد دارم که در غروب آنها
    در خیابان
    از تنهایی گریستیم
    ما نه آواره بودیم ، نه غریب
    اما
    این بعدازظهر های جمعه پایان و تمامی نداشت
    می گفتند از کودکی به ما
    که زمان باز نمی گردد
    اما نمی دانم چرا
    این بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند

    احمدرضا احمدی
    پاسخ:
    چه عالی/ممنونم 
    چشم بارانی دوست
    از تماشای من و زندگی سوخته ام
    بی امان می بارد
    آه ! اما انگار 
    در پس پرده ی اشک
    خنده ای قصد شکفتن دارد!


    حسن اسدی"شبدیز"   
    پاسخ:
    چه قدر خوب
    چه قدر عالی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی